سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه به دنیا رغبت ورزد و آرزویش در آن دراز گردد، خداوند دلش را به اندازه رغبتش به آن کور می کند [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
حسین نیکو صحبت... - دل نوشته های یک بسیجی
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
اوقات شرعی

  • بازدید امروز: 25
  • بازدید دیروز: 1
  • مجموع بازدیدها: 66984
    » درباره من
    حسین نیکو صحبت... - دل نوشته های یک بسیجی
    علیرضا صادقی

    » پیوندهای روزانه
    دو طلبه جوان [182]
    تخریب چی دوران [108]
    تصاویر آنلاین کربلا [102]
    پایگاه آیت الله جوادی آملی [163]
    سایت چهارد معصوم [179]
    سایت تخصصی قرآن کریم [202]
    موعود [176]
    همایش دکترین مهدویت [62]
    مرکز جهانی آل البیت [128]
    سایت اطلاع رسانی شاهین دژ [343]
    سایت شهرستان شاهین دژ [95]
    [آرشیو(11)]


    » آرشیو مطالب
    آرشیو روز اول
    آرشیو روز دوم
    آرشیو روز سوم
    آرشیو روز چهارم
    آرشیو روز پنجم
    آرشیو نیمه شعبان
    آرشیو اول ماه رمضان
    آرشیو پانزدهم ماه رمضان
    آرشیو عید فطر
    24 مهر ماه
    11/9/1386
    پاییز 1386

    » لوگوی وبلاگ


    » لینک دوستان
    طالب یار
    کوثر
    هجوم خاموش...

    » لوگوی لینک دوستان


















    » وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
    » موسیقی وبلاگ

    » طراح قالب
    »» حسین نیکو صحبت...

    حسین نیکو صحبت در زمره افرادى است که علاقه وافرى به روضه سیدالشهدا ( علیه‏السلام) داشت . زیارت عاشوراى هر صبح، آن چنان در روحیه‏اش تاثیر داشت که از خود بى خود مى‏شد . اگر سخنرانى یا زیارت عاشورا، بدون خواندن روضه تمام مى‏شد، اعتراض و التماس مى‏کرد که فقط یک لحظه، روضه خوانده شود .
    در عملیات کربلاى 4، شهد شیرین شهادت را نوشید . خبر شهادتش را که شنیدم، مشتاقانه جویا بودم تا بدانم کسى که این قدر شیفته سید الشهداست و برایش گریسته، چگونه شهادت را پلى براى وصال ارباب قرار داده است؟ مدتى بعد، از همرزمانش شنیدم، در حالى که لباس غواصى بر تن داشته، کنار «نهر خین‏» تیر به بدنش اصابت کرده و روى زمین مى‏افتد . با ورود 20 یا 30 تیر به بدنش، درد طاقت فرسایى را تحمل مى‏کند و کنار نهر دست و پا مى‏زند . قریب یک ساعت، مثل ماهى کنار دریا، به خود مى‏پیچد و با ذکر «یا حسین‏» ، سعى در تسکین دردهایش دارد .
    ... در حال دست و پا زدن، حسین ناگهان برمى‏خیزد و مى‏نشیند، و دوباره سرش روى زمین مى‏افتد! اطرافیان با تعجب به یکدیگر نگاه مى‏کنند . گویى در اندیشه‏اند که حسین، چرا با این همه درد، خود را مجبور مى‏کند که بنشیند و دست‏بر سینه بگذارد و باز ... .
    لحظه‏اى بعد، پیکر رنجور و متالم حسین، با خاک انس مى‏گیرد و با نفس کشیدن، غریبى مى‏کند ... نگاه منتظرش، این بار به مقصد مى‏رسد . نشستن حسین سرى است از اسرار عاشقى . این را همه بعد از پروازش باور مى‏کنند . بعد از عمرى گریستن براى آقا، اگر چه یک ساعت‏با آن همه تیر دست و پنجه نرم کرده و توان ندارد، اما حیف است‏حالا که مولا را مى‏بیند سرش روى زمین باشد و دستش از سینه، دور ... .

    ارسالی دوست عزیز حاج حمید

    التماس دعا



    نوشته های دیگران ()
    نویسنده متن فوق: » علیرضا صادقی ( چهارشنبه 86/5/31 :: ساعت 4:43 عصر )

    »» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    شفاعتنامه
    [عناوین آرشیوشده]