سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش بیش از آن است که به شماره آید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
آرشیو روز پنجم - دل نوشته های یک بسیجی
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
اوقات شرعی

  • بازدید امروز: 10
  • بازدید دیروز: 4
  • مجموع بازدیدها: 65777
    » درباره من
    آرشیو روز پنجم - دل نوشته های یک بسیجی
    علیرضا صادقی

    » پیوندهای روزانه
    دو طلبه جوان [182]
    تخریب چی دوران [108]
    تصاویر آنلاین کربلا [102]
    پایگاه آیت الله جوادی آملی [163]
    سایت چهارد معصوم [179]
    سایت تخصصی قرآن کریم [202]
    موعود [176]
    همایش دکترین مهدویت [62]
    مرکز جهانی آل البیت [128]
    سایت اطلاع رسانی شاهین دژ [343]
    سایت شهرستان شاهین دژ [95]
    [آرشیو(11)]


    » آرشیو مطالب
    آرشیو روز اول
    آرشیو روز دوم
    آرشیو روز سوم
    آرشیو روز چهارم
    آرشیو روز پنجم
    آرشیو نیمه شعبان
    آرشیو اول ماه رمضان
    آرشیو پانزدهم ماه رمضان
    آرشیو عید فطر
    24 مهر ماه
    11/9/1386
    پاییز 1386

    » لوگوی وبلاگ


    » لینک دوستان
    طالب یار
    کوثر
    هجوم خاموش...

    » لوگوی لینک دوستان


















    » وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
    » موسیقی وبلاگ

    » طراح قالب
    »» سخنان علمدار روایتگری حاج عبدالله ضابط

    بسم رب الشهدا ء والصدیقین

    شهید به مثابه عطری است که در ان را باز کرده اند،بوی آن می پیچد وهمه جا را معطر می کند .تورا فرا میخواند ووقتی به سوی او می روی ،زمین گیرت می کند . طلائیه اگر رفته باشیمی دانی، پاها التماس می کنند بنشین.گرد و غبار وقتی روی لباست می نشیند ،بوی عطر در مشامت می پیچد و تازه می فهمی که آسمانگیر شده ای.به محض اینکه روی خاک زانو زدی،اولین درس از رشته عشق را می آموزی.صورتت که خاخاکی میشود ،آنچه آموختی با جانت در می آمیزد. این همان خاکی ایست که نیمه های شب از اشک شهید گل شده است .صدای باد، ناله های دلش را درگوشت می پیچاند.ودرس را مرور می کنی؛هرچه ادب و تواضعت بیشتر باشد در آستان دوست محبوب تر خواهی شد .دستهایت نا خوداگاه به سوی آسمان بلند می شود.پرده ی دل می لرزد ،اشک فرو می ریزد و می گویی؛ای رئوف مهربان حی قدیر،جان زهرا و علی دستم بگیر .

    واو درس دوم را به تو آموخته است ؛تمنا‍. هنوز دستها را پائین نیاورده ای که غوغا می شود .بطن آسمان به لرزه در می آید .گرد و غبار بلند می شود .صاعقه ای می زند دلت آرام می گیرد و تازه می فهمی آنکه تورا فراخوانده و ضمانتت را کرده است چه منزلتی در این آستان دارد .حالا دیگر بوی عطر تمام فضای دلت را تسخیر کرده است . آرامش غریبی را حس می کنی که تا آن زمن نیافته بودی.گویی با دلت تنهای تنها شده ای و باد هر چه غریبه بوده را با خود برده .چقدر خودت را آشنا می یابی .لذت این حس در وجودت پیچیده که ناگهان یاد آوری خاطره ای که آنرا راوی در کنار الوند برایت گفته احساست را در هم می پیچد(در روایت داریم که هر کس که در آب شهید شود ،اجر دو شهید را دارد یک بار برای یکی از دوستان غواصم این روایت را تعریف کردم .گفت راست می گویی،از فرط ترسی که جنگِ در آب دارد.آن هم شب،در آب اروند خروشان،زیر آتش سنگین که بالای سرت می ریزد.شب عملیات والفجر هشت معنای این جمله را یافتم که هر کس که میخواهد به امام زمانش برسد ،باید خودش را به آ ب و آتش بزند و در آن شب هم آب بود و هم آتش)

    و درس سوم را می آموزی؛مجاهدت.باید صداقتت را اثبات کنی و این کار سختی است خیلی باید خودت را آماده کنی.ابتلا لازمه عشق است و خطر شرط عاشقی .اما نترس .آنکه تو را به آغاز این راه خوانده ،می تواند به پایان این مسیر نیز برساندت. آنکه در آن عالم برایش حکم شفاعت زده اند ،سهل است در این دنیا که نگاهش حکم مسیحا کند.



    نوشته های دیگران ()
    نویسنده متن فوق: » علیرضا صادقی ( پنج شنبه 86/6/1 :: ساعت 5:5 عصر )
    »» بستنی‌های مشکوک در مسجد جمکران!

    در دو روز گذشته، توزیع بستنی‌های خاص توسط افراد مشکوک، مشکلات عجیبی برای برخی زائران مسجد جمکران پدید آورده است.

    به گزارش خبرنگار «بازتاب» از قم، در این روزها، به برخی خانواده‌ها که در آستانه نیمه شعبان و شب چهارشنبه در قالب کاروان‌هایی از کرمان و گرگان به این مسجد آمده بودند و در محوطه مسجد اسکان داشتند، بستنی‌هایی تعارف شده که پس از مدتی مشخص شد در این بستنی‌ها مخدر قوی وجود داشته که منجر به بیهوشی برخی از مصرف‌کنندگان آن شده و برای چند نفر دیگر هم مشکل جانی به وجود آورده است.

    برخی از افراد که با خوردن این بستنی‌ها بیهوش شده‌اند، به خبرنگار «بازتاب» گفتند، پس از به هوش آمدن، دیده‌اند که همه اموال و اشیای قیمتی آنان به سرقت رفته است.

    بنا بر گزارش‌های رسیده، تعدادی از افرادی که بر اثر این حادثه بیمار شده‌اند، هم‌اکنون در بیمارستان ولی‌عصر(عج) قم بستری هستند.

    برخی از این افراد نیز می‌گویند، با مراجعه به مأموران مستقر نیروی انتظامی در محل و شکایت به آنان، پاسخ شنیده‌اند که این‌گونه حوادث، پیش از این هم چندین بار رخ داده، اما هنوز به سرنخ مشخصی درباره عوامل آن نرسیده‌اند.

    منبع خبر: بازتاب



    نوشته های دیگران ()
    نویسنده متن فوق: » علیرضا صادقی ( پنج شنبه 86/6/1 :: ساعت 6:19 صبح )

    »» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    شفاعتنامه
    [عناوین آرشیوشده]